عکاسی از محصول یکی از راههای درآمدزایی از عکاسیه. چیزی که خب به همین دلیل علاقهمندای فراوانی هم داره و به خاطر همینه که ما توی شوت شات آموزش مقدماتی عکاسی از محصول رو به صورت رایگان در اختیار شما قرار دادیم؛ اما مثه بقیهی قسمتای عکاسی، با دو شاخهی نور خریدن و یه دوربین دیجیتال گرفتن و یه محصول گذاشتن جلوش، دیگه خودمونو جزئی از جامعهی عکاسان محصول و عکاسان تبلیغاتی میدونیم. 🙂 اول باید بدونید که برای هرچیزی یه صبر و حوصلهای نیازه. اگر مقدمات آموزش عکاسی رو یاد گرفتین و حالا قصد دارین که وارد این بخش از عکاسی بشین و شروع کنید به درآمدزایی، خب ابتدا یه نیم ساعتی بشینید پای صحبتای آقای کانراد ییک که تو حوزهی خودش فردی متخصصه. اینو باید بدونید، وقتی عکاسی محصولات انجام میدهید، موضوعات زیادی را باید در نظر بگیرید که این موضوعات محدودهی گستردهای داره.
کانراد ییک، مربی و بنیانگذار استودیوی عکاسی تجاری مکسول ییک(Maxwell Eek Photography) است. بیش از بیست سال در این زمینه مشغول به فعالیت بوده و همچنین در دانشگاه اکلاهاما عکاسی خونده. علاوه بر سوابق تدریس مختلف، کانراد ییک بیش از ۱۵ سال در موسسهی هنرهای اُکلاهما، که بطور جهانی شناختهشده است، همکاری داشته است. او همچنین مدرس، عضو هیئت مشاوران هنرهای بصری و از هیئت مدیران این موسسه بوده است. وی در حال حاضر مدیر اجرایی و مسئول تمامی هیئتهای مشاورهی این موسسه است و در این دوره آموزش عکاسی از محصول قرار است تا از تجربه ایشان استفاده کنیم.
یک عکس محصول درست و حسابی، با دقت و جزئیات، ظاهر محصول را نشان میدهد و به شناخت ما از آن محصول کمک شایانی میکند و در عین حال بهترین ظاهر از آن محصول را نیز به نمایش می گذارد. تو این دوره، کانراد ییک با شما در مورد تجربیات چندین و چند سالش در مورد عکاسی محصول صحبت میکنه و یه سری نکاتِ ظریف مقدماتیو باهاتون در میون میزاره.
مرحله بعدی از آموزش عکاسی از محصولات، آشنایی با اصول نورپردازی پیشرفته محصولات و درک تفاوت عکاسی از محصولات با بافت، رنگ و اشکال متفاوت است. شما همه این اصول را در دوره آموزش عکاسی از محصولات (پیشرفته) با تدریس عکاسی حرفه ای محصول، راس فلوید یاد خواهید گرفت.
کانراد ییک (Konrad Eek) عکاس محصولاته که در دانشگاه اُکلاهُما عکاسی خونده و الان بیشتر از 20 ساله که در این حرفه فعالیت میکنه.
«ییک» خودش رو خیلی خوش شانس میدونه که در کنار بسیاری از عکاسای با استعداد بوده و مهارتاشونو مشتاقانه به اون یاد میدادن. (ییک در کنار اونها به عنوان دستیار شروع به کار کرده)
به اعتقاد ییک مدرک دانشگاهی با این که به اون کمک کرده تا به استودیوها وارد بشه اما پایه دانش واقعیش از تمام اون عکاسای فوق العادهای بدست اومده که در طول سالها تونسته باهاشون کار کنه.
اون «عکاسی محصول» رو به نوعی، بخش فراموش شدهای از عکاسی میدونه.
ییک اعتقاد داره: فشن توجهها رو به خوش جلب کرده اما اگر به کاتالوگهای فشن نگاه کنید صفحههای زیادی از لباس و کفش وجود داره که تَن مدل نیستن. به عنوان مثال:
وقتی به جی.سی. پِنی (یک شرکت خرده فروشی آمریکایی است) نگاه میکنید مدلها در بعضی تصاویر هستن اما تعدادی از عکسای محصولات به تنهایی گرفته شدن (بدون حضور مدل) و طوری طراحی شدن که به هر شکلی جذاب بنظر میان.
وقتی «عکاسی محصول» انجام میدید باید موارد زیادی رو در نظر بگیرید:
1. پروژه ای که میخواید عکاسی کنید چقدر بزرگه؟
«عکاسی از یه حلقه الماس، نوعی از عکاسی محصولِ»
«عکاسی از یه وانت، نوعی از عکاسی محصولِ»
پس برای شروع، مقیاس کار، راهنمای خیلی خوبیه.
(محصولی که میخواید از اون عکاسی کنید چقدر بزرگه؟)
2. محصولی که میخواید عکاسی کنید چقدر پیچیده است؟
بخش زیادی از کارایی که انجام میدم در این حرفه، ما از اصطلاح Dropping pop استفاده می کنیم. (وقتی از چیزای ساده عکس می گیرید، یه نور ساده آماده می کنید و فقط یه چیزی توی عکس میذارید.)
از طرف دیگه گاهی ممکنه تمام روز رو فقط صرف یه عکس کنید.
اگه یه بار دیگه به «جی. سی. پِنی» برگردیم اونا صحنه های پیچیده فوق العاده ای رو برای فروش ملحفه و حوله و چیزایی از این دست طراحی میکنن.
(در استودیو، ما یه محیط کامل زندگی رو درست می کنیم) تمام اجزا چیده و نورپردازی میشن و بعد برای کاتالوگ عکاسی میشن.
3. عکاسی محصول رو میتونید در مکان های گوناگون انجام بدید.
.بعضی وقتا مشتری راحتتره که محصولش رو به عکاس تحویل بده و عکاس در استودیو چیدمان رو انجام بده و همونجا عکاسی کنه؛ اما بعضی وقتا چیزایی وجود دارن که اینقدر بزرگه که نمیشه برای عکاس ارسال کرد و به هر دلیلی عکاس باید بره و در محل از محصول عکاسی کنه.
بعضی وقتا محصولی که در اون مکان هست بهترین پس زمینه برای عکس گرفتن از محصولِ (برای نشون دادن هدفی که داره)؛ اما بعضی وقتا محصول بسیار ارزشمند تر از اون هست که بتونیم محیطش رو تغییر بدیم.
4. ماهیت تعاملی «عکاسی محصول».
یکی از چیزایی که درمورد عکاسی محصول دوست دارم ماهیت تعاملیِ اونه.
عموما، حداقل با یه «کارگردان هنری» و یا یه «کارگردان مارکتینگ» کار میکنم که با توجه به مفهومی که میخوان به تصویر بکشن ایدههایی دارن.
(بسته به پیچیدگی عکس میتونه لایه های زیادی وجود داشته باشه) اما اولین مورد:
«تحلیل چیزیه که دارید عکاسی می کنید»
ویژگی های محصول چیه؟
نقاط قوت فروش اون چیه؟
و بعد وظیفه عکاس، به وجود آوردن نور یا اصلاح نور موجود، با هدف بهترین نمایشِ اون ویژگیهاست.
این کار یه جور تمرین داستانگوییِ.
وقتی به تو یه شئ میدن، تو باید راهی پیدا کنی تا در یک تصویر به اون شئ جان بدی و اجازه بدی او شئ ویژگیها، زیبایی یا مطلوب بودن خودش رو به مشتری بیان کنه.
من این حرفه رو پیش از عکاسی دیجیتال شروع کردم. وقتی ما با فیلم آنالوگ کار میکردیم اون زمان تقاضای تحویل کار بسیار ساده بودن.
درمورد این صحبت میکردیم که:
فیلم در چه فرمتی باید تحویل داده بشه؟
هر از چندگاهی حتی با فرمت های بزرگتری عکس میگرفتیم که همان رزولیشن و سایز فایل در دنیای امروزه.
اولین صحبتهای من با مشتری در مورد اینه که
-دقیقا میخوان این فایلها چطور تحویل داده بشن؟ (فایل های RGB میخوان، فایل های مجزای CMYK میخوان؟)
–چه رزولوشنی احتیاج دارن؟
و همه اینا عموما با این مسئله ارزیابی میشن که
-فایل ها برای انتشار روی وب هستن یا به صورت چاپ شده؟ به چه صورت قراره انتشار پیدا کنن؟
«این صحبت بسیار مهمی است که باید با مشتری خود داشته باشید»
به این دلیل که اگه شروع به عکاسی کنید و با پارامترهای اشتباهی عکاسی کنید واقعا به دردسر میفتید. مخصوصا اگر با رزولوشن کمتری نسبت به اون چه که مشتری تقاضا داره عکاسی کنید.
وقتی به کار عکاسای دیگه نگاه میکنم، وقتی عکسای چاپ شده یا صفحات وب رو میبینم نکاتی به شکل مشکلات واضح به چشم میاد و همه اونا مربوط به عکاسی نیستن.
من همیشه فکر میکنم در فرآیند طراحی (چیدمان) باید روی سادگی بیشتر تاکید کرد.
این روزا چیزای زیادی میبینم که اونقدر شلوغ هستن که به سختی میشه متوجه شد چه چیزی رو دارن به تو میفروشن.
(عکس واقعا نشون نمیده کدوم ویژگی محصول، اونو مورد پسند میکنه؟)
دوربینهای امروزی در نوردهی اتوماتیک شگفت انگیزن اما خیلی از اشیاء در این شرایط درست نوردهی نمیشن.
عکاسی از اجسام سفید در زمینه سفید
یا اجسام سیاه و تاریک
یا اجسام شفاف و منعکس کننده
اغلب نوردهی رو دشوار میکنن. این مشکلات با موفقیت برطرف نشدن و وقتی به صفحات وب و رسانههای چاپ شده نگاه میکنم، از اونچه که میبینم گیج میشم. به جای این که همه چیز برای من شفاف و واضح شده باشه.
به عنوان یک فرد موثر یکی از کارایی که همیشه تلاش میکنم انجام بدم اینه که وقتی به عکس نگاه می کنم واقعا بیانگر این باشه که «مشتری چه چیزی رو میخواد بفروشه؟»
مسئله آخری که من فکر می کنم خیلی اهمیت داره اینه که خصوصا در این عصر دوربین های دیجیتال، عکس رو میگیریم و من معمولا متصل به کامپیوتر عکاسی میکنم و چیزی که ثبت میکنیم رو به وسیله یه صفحه اسکرین بزرگ کامپیوتر میسنجیم.
مهمه به یاد داشته باشیم اغلب این تصویر قرار نیست به این بزرگی منتشر بشه.
وقتی در میان عموم به نمایش در میاد فکر میکنم یه قدم خیلی مهم اینه که
«حتما به تصویر بزرگ نگاه کنید و تمام نواقص تصویر رو پیدا کنید اما بعد حتما تصویر رو کوچیک کنید و در ابعادی که قراره دیده بشه بهش نگاه کنید و این که تصویر در اون مقیاس منطقی به نظر برسه»
چیزی که فکر میکنم در یک پروژه خیلی اهمیت داره، تعریف کردن شاخصها به صورت خیلی واضح از ابتداست؛ این که:
_تعداد تصاویر چندتاست؟
_سایز تصاویر چقدره؟
_دقیقا چه محصولی قراره در تصویر استفاده بشه؟
_آیا روش نورپردازی خاصی مدنظره؟
و یکی از مهمترین مسائل،
_توافقنامه ای بر سر فایل هاست.
من باید بدونم مشتری اون فایل ها رو چطور میخواد تحویل بگیره، خصوصا با مشتری که مدتی باهاش کار کردم.
من چند مشتری داشتم که از زمان دوربینهای آنالوگ با اونا شروع به کار کردم و هنوز در دنیای عکاسی دیجیتال دارم براشون عکاسی میکنم و ما یه سیستم فهرستبندی دقیق ایجاد کردیم تا حساب هزاران عکسی که در طول سالها تولید کردیم رو داشته باشیم.
پس حتی در یک پروژه کوچیک با مشتری جدید هم تلاش کردم از ابتدای کار یه الگوی قابل تکرار ایجاد کنم تا حساب کاری که انجام میدیم داشته باشم.
من فکر میکنم این کار خصوصا اهمیت زیادی داره اگر دارید با مشتری کار میکنید که برای اولین بار با یه عکاس محصول کار میکنه باید خیلی صبور و ملایم باشید.
به اونا کمک کنید تا متوجه بشن چرا باید تصمیمگیری کنن و یکی از نتایجی که داره اینه که اگر زمان بیشتری رو برای اون چند پروژه اول سرمایه گذاری کنید معمولا رابطهای رو خواهید ساخت که به شما کمک میکنه یه مشتری رو برای زمان زیادی نگه دارید و اون کار تکراری فوق العاده ست.
(سر و کار داشتن با چنین کاری خیلی راحت تر از پروژه های یکباره ست)
اگه من شخصا کسب و کار کوچیکی را شروع میکردم برای مثال، اگه چاپ تیشرت انجام میدادم یا گلدوزی انجام میدادم، یا جواهرات میساختم زمانی که در ابتدا میخواستم در اینترنت حضور داشته باشم یا سعی میکنم یه بروشور درست کنم، زمان بیشتری صرف میکردم تا مطمئن بشم نحوه طراحی یکسانی داره.
برای درنظر گرفتن این مسئله، در نظر گرفتن تعداد تصاویر در اصل تبدیل به مشتری خودتون بشید و واقعا تحلیل کنید به چه چیزی احتیاج دارید.
فکر میکنم چیز دیگهای که اهمیت داره اینه که اگر این کار قراره ادامه دار باشه برای مثال: جواهرات و قراره دائما کارای جدید معرفی کنید اگر همه اونا رو یک شکل نشون بدید و یک شکل نورپردازی کنید، این یکنواختی به بیننده کمک میکنه به لحاظ فرمی کارِتون رو تحسین کنه.
یکی از بزرگترین مشکلات در عکاسی کاتالوگهایی که انجام میدم اینه که جهتdrop shadow همیشه یکسانه(سایه ای که به عکس اضافه میشه)
در این صورت، وقتی تولید یه محصول متوقف میشه و با محصول دیگهای جایگزین میشه ما میتونیم عکس جدید رو در کاتالوگ کنار عکسای قبلی بذاریم که تغییر نامحسوسی خواهد داشت و به خوبی کنار عکسای قبلی قرار میگیره.
یکی از اولین نکاتی که در نورپردازی محصول حتما با اون مواجه میشیم
«شناخت رابطه ای که نور با اجسام مختلف داره»
فکر میکنم اولین گام در این مسئله، اینه که فقط با چشمای کاملا باز راه برید و هر چیزی که هر روز می بینید رو تحلیل کنید.
مثلا وقتی یه ماشین نقرهای رو تو یه پارکینگ در یه روز روشن آفتابی میبینید، وقتی نگاهش میکنید چشمتون رو آزار میده و بخاطر انعکاس نور نمیشه دید چه شکلیه، این باید درسی رو به همراه داشته باشه (احتمالا نور سخت برای نورپردازی یه ماشین، روش اشتباهیِ) و عموما، یه راه ثابت برای همه چیز وجود نداره.
نور سخت برای محصولات پارچهای واقعا نتیجه میده، مستقیما به داخل اونا میره و باعث مشخص شدن بافت میشه. شما باید به طور همزمان نور سخت رو با کمی نور نرم که از جهت مخالف میتابه رو تعدیل کنید وگرنه تصویر خیلی نمایشی میشه. (سایه ها خیلی شدید میشن و به سختی میشه نرمی پارچه رو حس کرد)
برای بعضی اجسام، نوری که دور تا دور اونا رو میپوشونه خیلی موثره.
اگر بتونید منبع نور بسیار ملایمی رو ایجاد کنید که دور تا دور یه میوه تازه رو بپوشونه، کمک میکنه تا شکل میوه رو نشون بده و بعد با اضافه کردن یکم نور پس زمینه و شاید اسپری کردن یکم آب که تازه و آبدار به نظر برسه، ناگهان یه عکس اشتهاآور به وجود میاد و معمولا حداقل دو چیدمان نورپردازی کلیدی وجود داره:
_یه نوع نور اصلی که شکل و بافت ضروری جسم رو نشون میده
_یه نور پر کننده که سایه ها رو پر میکنه تا نورپردازی خیلی نمایشی و مصنوعی نشه
بیشتر عکسای محصولات، خصوصا عکسای کاتالوگ نورپردازی شدید و نمایشی ندارن که به این معناست که نسبتِ بینِ روشنایی نور اصلی و شدت نور پر کننده خیلی زیاد نیست.
وقتی به عنوان «عکاس محصول» وارد کار میشد یکی از نکاتی که باید درنظر بگیرید، اینه که، یک: ماهیت بازاری که در اون مشغول کار هستید چیه؟
من خوشبخت بودم که برای سالها به عنوان دستیار کار کردم.
از دستیار بودن شروع به کار کردم بعد دستیار دوم و بعد عکاس اصلی شدم از اونجا بود که داشتم کارها رو خودم انجام میدادم و درآخر مدیریت یه استودیو رو به عهده گرفتم.
میدونی، تو کم کم روند بازار دستت میاد.
اگه در محیط کاری کوچیکتری کار میکنی نگاهی به اقتصاد جایی که در اونجا هستی بنداز و چه چیزی در اونجا نتیجه میده. مثلا نرخ ساعتی برای یه عکاس در دالاس مقداری بالاتر است از نرخ ساعتی برای یه عکاس در گوتیبو، اوکلاهُما.
اینکه مشتری به چه چیزی نیاز داره یه مسئله است. اینکه، مشتری از عهده چه هزینه ای برمیاد مسئله دیگه ایه.
همینطور درمورد چیزی که لازمه درست کنید، واقع گرا باشید. تجهیزات انجام این کار می تونه خیلی زیاد باشه و شما مدام باید نرم افزارتون رو ارتقاء بدید تا همراه با اون چه که در این صنعت اتفاق میفته، پیش برید.
نمیتونید برای مبلغی کار کنید که هزینههای زندگیتون رو درنمیاره.
اگر مشتری های خوبی داشته باشید درک میکنن؛ پس اگر میتونید بر سر ساعتی 1000 دلار به توافق برسید، انجامش بدید. اما واقعگرانهاش اینه که شما باید به خودتون به عنوان یک حرفهای نگاه کنید.
یکی از بهترین مقایسه هایی که بین طرحهای کسب و کار شنیدم این بود که:
هزینه تاسیس «اتاق عمل جراحی دندان» تقریبا با راه انداختن یک کسب و کار «عکاسی تبلیغات» یکسانه.
هزینه های مثل: میز و مته و چیزایی که هر دو خرید میکنن، قابل مقایسه هستن.
با این حال، میشه گفت امروزه با هزینههای خیلی کمتر میشه شروع کرد و احتمالا با خیلی کمتر از اینا میتونید شروع به کار کنید و همش به این بستگی داره که:
«چقدر قراره روی تجهیزات سرمایه گذاری کنید»
پیشنهاد میکنم یه عالمه تجیزات نخرید مگر اینکه، یه عالمه مشتری داشته باشید.
واقعا نیاز نیست برای شروع خیلی هزینه کنید، شروع کار بیشتر نیاز به آگاهی داره. (نسبت به کاری که میتونید انجام بدید با چیزی که دارید)
– در مراحل اولیه با نور مداوم (Continuous lighting) میتونید کار کنید.
– نورهای فلورسنت با یه نوع ماده پخش کننده نور، تعدیل شدند که میتونه برای نورپردازی خیلی موثر باشه.
– یه راه کم هزینه دیگه، فلاشهای استودیویی هستن که روی دوربین نصب نمیشن.
یکی از مسائلی که حتما باید در نظر داشته باشید اینه که:
«چه دوربینی برای این کار مناسبه؟»
من به شدت دوربینهای DSLR رو توصیه میکنم که بتونید به طور همزمان به کامپیوتر وصل بشید. به این دلیل که:
– امکان بزرگ دیدن و در لحظه دیدنِ تصویری که ثبت می کنید بدون جا به جا کردن کارت مموری، مشتری رو تحت تاثیر قرار میده.
– همچنین به شما در راحت و آسان کار کردن، کمک میکنه.
اما داشتن تعداد خیلی زیاد مگاپیکسل لزوما مهم ترین چیز نیست.
سنسورهای فول فریم، واقعا کمک میکنن تا لنز شما موثرتر عمل کنه. خصوصا اگه تلاش میکنید تا بزرگنمایی داشته باشید.
«پولتونو صرف لنز کنید»
هرچه لنز بهتر و باکیفیتتری داشته باشید تصویر بهتری خواهید داشت.
اگه لنز کیت(لنزی که در همان ابتدای خریدِ دوربین، با دوربین همراهه) تهیه کنید، هم کنون و هم نیکون تقریبا همه لنزهاشون رو در دو یا سه رده کیفی مختلف تولید میکنن و من همیشه بالاترین کیفیت رو تهیه میکنم.
درمورد انتخاب برند:
بیشتر حرفه ایهایی که میشناسم از دوربین «Canon» و «Nikon» استفاده میکنن.
اگه با یه دوربین باکیفت شروع کنید، همچنان که میتونید تجهیزات خودتونو به روز کنید مسیرتون رو در سیستمی که واقعا سنجیده شده پیدا میکنید و شما رو به نتایج حرفهای میرسونه.
وقتی اولین فرصت کاریتون رو بدست آوردید با این شروع کنید که:
اونا دقیقا چه کاری از شما میخوان؟
تصور کنید مشتری تصمیم گرفته 16 صفحه کاتالوگ تهیه کنه. (این شرکت، تولید کننده تجهیزات رستورانه)
– با صفحه اول شروع میکنید که عکس تبلیغاتی beauty shot (یه عکس زیبای عالی از یه قسمت از نمونه کارها) که چندتا محصولاتشون رو با یه عالمه وسیله دوست داشتنی نشون میده.
– هرکدوم از صفحات داخلی کاتالوگ شامل 6 تصویره
– در صفحه آخر کاتالوگ، تصویری از مدیرعامل و شاید دستگاههای کارخونه، دستورالعمل ارسال کالا و سفارش نشون داده میشه.
کاری که باید انجام بدید اینه که:
–حساب کنید چندتا عکس باید بگیرید؟ (14 صفحه، 6عکس در هر صفحه میشه 84عکس که نسبتا ساده است)
-درنظر می گیریم همه اونا رو با یه نورپردازی مشابه (drop and pop) عکاسی میکنیم.
–احتمالا یکی از اون 6عکس در هر صفحه باید چیدمان بشه که یکم بیشتر زمان میبره. (به عنوان یه جور مقدمه برای بقیه عکسها)
عکاسی کارخونه نسبتا راحته، چیزی نیست که قرار باشه دوست داشته باشید؛ فقط باید بدونید که بهش احتیاج دارید و قراره کارخونه رو بررسی کنید و ببینید بهترین زمان برای عکاسی چه زمانیِ و بعد صبر کنید تا در اون ساعت هوا کمی ابری بشه.
این کارو میتونید بین کارهای کاتالوگ انجام بدید:
– محصولات رو ساده و سریع (drop and pop) عکاسی کنید.
– کاری که انجام میدید رو تمرین کنید.
(به پس زمینه عکستون فکر کنید)
– اگه قراره پس زمینه همه عکساتون یکسان باشه، 4عکس رو تو یک ساعت بگیرید.
«تصاویر تبلیغاتی beauty shot زمان نسبتا بیشتری میگیرن (30دقیقه تا 1ساعت)»
عمده این مسائل به مشتری بستگی داره که:
-چقدر مشکل پسند هستن؟
-چقدر میخوان حضور داشته باشن؟
-آیا میخوان متخصص مد داشته باشن؟
(اگر قراره متخصص مد داشته باشن قراره شما هزینه اش رو بدید و بعد به مشتری فاکتور بدید؟ یا قراره مشتری مستقیما هزینه متخصص مد رو پرداخت کنه؟)
-آیا وسایل اینقدر بزرگه که برای کمک نیاز به دستیار دارید؟
-تا چه حد قراره عکس تبلیغاتی پیچیده و دشوار باشه؟
– در آخر بدونید، مشتری در ارتباط با فایل ها به چه چیزی نیاز داره؟
(فقط به فایل های RGB احتیاج دارن؟ یا فقط فایل RAW رو میخوان؟)
این به این معنیه که شما مجبور نیستید هیچ ادیتی روی عکس انجام بدید.
(یه لیست درست کنید و همه اینا رو بنویسید)
این فقط خلاصه ای از اینه که چه سوالات خوبی وجود داره که بپرسید و چقدر واضح تعریف میکنید:
پروژه چطور باید باشه؟ مسئولیت های شما چیه؟ و دقیقا پروژه چقدر زمان میبره؟
بعد قیمتی رو درنظر میگیرید و به مشتری پیشنهاد میکنید.
(باید مطمئن باشید که زمان کافی دارید وگرنه باید خسارت بدید)
اگه به شدت زمان کمتری رو برای انجام دادن یک پروژه درنظر بگیرید اون پروژه رو تمام می کنید و هزینهای که قیمت گذاری کردید، دریافت میکنید.
دفعه بعد اگه کار رو طوری مدیریت کنید که زودتر از چیزی که فکر میکردید انجام بدید(من عموما تمام زمان باقی مونده رو به مشتری میدم)، این راهی میشه برای اینکه دوباره مشتری با شما کار بکنه.
مشتری یا یه عکس قشنگ میخواد یا بعضی اوقات باید چیدمانی استفاده بشه تا دقیقا نشون بده محصول چه کاری انجام میده. مثلا:
(اگه شما از یه زمین شوی عکاسی کنید واقعا نیازی به چیدمان ندارید)
اما بعضی وقتا به چیدمان احتیاج دارید.
مورد دیگه ای درباره چیدمان وجود داره اینه که:
باید یاد بگیرید چطور از اونا بطور موفقیتآمیز عکاسی کنید.
(بهتره یه نوع کتابخونه بصری از ایدهها برای خودتون درست کنید)
فقط کاتالوگ ها نیستن که میتونید ازشون ایده بگیرید، مجله هایی مثل Southern Living یا Texas Monthly هستن.
یکی از چالشهای سختی که با اون روبهرو میشید زمانیه که باید از اشیاء معمولی عکاسی کنید و اونا رو قابل فروش کنید.
بطور مثال برای عکاسی از زمین شوی به جای اینکه سر زمین شوی رو بگیرم، از بسته بندیش بیرون بیارم و روی زمین بذارمش زمان بذارم و الیاف رو صاف میکنم تا هیچ چروکی به خاطر بستهبندیش باقی نمونه. بعد اونا رو به شکلی درمیارم که حس حرکت رو ایجاد کنه تا حالتشون رو در زمان استفاده شدن نشون بده.
اگه نور خیلی شدید باشه، نورپردازی مشکل میشه. به این دلیل که شما با الیاف کتانِ سفید سروکار دارید پس نمیتونید هایلایتهای خیلی شدید داشته باشید وگرنه همه بافت رو از دست میدید.
«اما حقیقتا به یاد ماندنی کردن یه شئ پیش پا افتاده میتونه یکی از بزرگترین چالش هاتون باشه.»
راه دیگهای که میتونید امتحان کنید، استفاده از پس زمینه جذابه.
پس زمینه جذاب میتونه یه محصول ساده رو یکم جذابتر نشون بده (هرچند که نمیخواین پس زمینه، جلوه محصول رو از بین ببره)
چالشی که بعضی اوقات باهاش مواجه میشید، وقتی مستندنگاری آثار هنری رو انجام میدید باید عکس واقع گرایانهای از اون اثر هنری بگیرید.
شما میخواین وقتی کسی به این عکس نگاه میکنه، تاجای ممکن تجربه ایستادن در مقابل اثر اصلی رو داشته باشه.
نوری که در اینجا استفاده میشه یه نور نمایشی نیست، نوریِ که برای مشخص کردن
بافت و شکل استفاده میشه.
معمولا نور بسیار نرم تری نسبت به نوری که برای عکاسی از اجسام پارچه ای استفاده میشه، هست.
(وقتی شما نقاشی ون گوک رو برای عکاسی دارید، ضرب های قلم مو اهمیت دارن)
پس شما به بافت کافی احتیاج دارید، به سایه های کافی احتیاج دارید تا ضرب قلم مو مشخص بشه.
مجسمهها میتونن خیلی چالش برانگیز باشن. (خصوصا اگه به شدت صیقلی باشن)
در آثار هنری 2بعدی، دوربین رو با پارچه مشکی بپوشونید تا در کار بازتاب نشه. من معمولا لباس مشکی میپوشم و از ریموت استفاده میکنم و وقتی میخوام عکس بگیرم پشت دوربین پنهان میشم. بعد نور رو در جایی قرار میدم که تمام شئ رو فرا بگیره. میتونید اثر رو از پشت شیشه عکاسی کنید. در این روش شیشه پیدا نیست حتی اگه از شیشه بدون درخشش استفاده کنید.
در «عکاسی محصول» همه چیز درنهایت مربوط به محصولیه که سعی دارید اون رو نورپردازی کنید.
«رمز کار نوره و نه دوربینی که ثبتش میکنه»
بهترین راه برای رسیدن به هدفتون، یادگیری «دیدن نور» و بعد فهمیدن اینکه چطور باید نوری مطلوب ایجاد کرد. فهمیدن اینکه، چطور باید نور رو اصلاح کرد.
راههای ساده زیادی وجود داره که میتونه نور رو تغییر بده:
– میتونید نور رو از پشت یه سطح شیشه ای بتابانید.
– میتونید نور رو به خود شیشه بتابانید.
– اگه یه شیشه کریستالِ شکل دارِ قدیمی پیدا کردید، کریستال میتونه نور رو منحرف کنه و باعث اتفاقای جذابی بشه.
– میتونید یه شاخه درخت رو با برگهاش بین منبع نور و محصول قرار بدید و تغییر ایجاد کنید.
– میتونید از زَرورقِ فلزیِ مچاله شده استفاده کنید.
(میتونید راه های مختلفی رو امتحان کنید تا نور رو تغییر بدید و این رمز اصلی کار شماست)
«تا وقتی یه لنز خوب دارید و یه سنسور به اندازه کافی بزرگ، دوربین اهمیتی نداره»
مهمه که نوری رو ایجاد کنید تا هدفی که میخواین از محصول به اشتراک بذارید رو بیان کنه.
در ورود به دنیای عکاسی محصول، کشفش کنید.
– فقط عکاسی نکنید و بررسی کنید و پاکش کنید، به خودتون زمان بدید تا درمورد مسائل فکر کنید.
– عکسای محصول اطرافتون رو ببینید.
– عکاسی محصول (تبلیغاتی) بخش بزرگی از دنیای ما رو تشکیل میده.
– سعی کنید تا تصمیم های خودتون رو قاعده مند کنید. (درباره این که چه چیزی خوبه و چه چیزی خوب نیست) با این کار سبک و استایل خودتون رو شکل بدید.
«تقلید یکی از بهترین راهها برای یاد گرفتنه و تمرین کردن ضروریه»
دوره ی خوبی بود. در اصل مقدمه ی مفیدی بود برای من و کسایی که میخوایم وارد این شاخه از عکاسی بشیم…مثل همیشه درجه یک اید?
بسیار هم عالی و سپاس بابت نظرتون و خوشحالیم که براتون مفید بوده.
خیلی مفید بود.ممنونم از وقت و انرژی که گذاشتید.
حضورتان مایهی دلگرمی است و سپاس بابت پیام دلگرم کنندتون…?
سلام وقتتون بخیر
ممنون که این دوره رو ترجمه کردید، خیلی خوب و مفید بود
سلام و عرض ادب
ممنونیم بابت نظرتون و خوشحالیم که براتون مفید بوده?