درباره شوت شات

مقدمه

«چه عکس خوبی، دوربينت چيه؟ / اينو که منم می‌تونستم بگيرم. / يه دکمس ديگه، فشار ميدی و عکس میگيری. / عکاسی هم مگه آموزش لازم داره؟!»

اکثر ما يکی از اين ديالوگ‌ها را يا شنيده‌ايم يا خدايی نکرده يک‌بار گفته‌ایم! راستش را بخواهيد فضای عمومی و تفکر عمومی در ارتباط با عکاسی هم نشات گرفته از همين ديالوگ‌ها است.

دوست نداشتیم این عبارت‌ها بیشتر شود و دوست داشتیم در راستای علاقه‌ی شخصیمان، کاری کنیم که بار تخصصی فضای مرتبط با این روزهای عکس و عکاسی را بالاتر ببریم. بی‌شک گستردگی عکاسی در تمام حوزه‌ها مارا بر آن داشت تا به فکر کاری بزرگ‌تر از حرکت‌های مرسومی که در شهرها انجام می‌شود، بیفتیم. کاری که با تمام علاقه‌مندان و تمام کسانی که پیگیر عکس هستند، در ارتباط باشد. این سایت برآمده از دغدغه‌ی ماست.

در مورد گستردگی عکاسی گفتیم، اجازه بدهید که داستانی خیلی کوتاه از کتاب عکاسیِ استیو ادواردز را باهم مرور کنیم...

آینده‌ی بی‌عکس!

در رمان علمی-تخیلی نور و زمان، اثر ویلیام بورن‌فلد، از شهری به نام فولرتون صحبت می‌شود که ساکنانش از فاجعه‌ای آخرالزمانی جان به در برده‌اند و در آن عکس و عکاسی ممنوع است. مردم این شهر به دلیل محرومیت از تصویر دچار افسردگی و بی‌میلی جنسی شده‌اند و برای همین به مصرف نوعی قرص روی آورده‌اند که هم خاصیت ضدافسردگی دارد و هم میل جنسی را تحریک می‌کند. در این میان یکی از ساکنان شهر به نام دکتر نورین هنگام سفری اکتشافی و علمی به جهان خارج از این شهرِ زیر گنبد – جهانی که به ادعای مسئولان شهر آلوده به تشعشعات مضر است – به دوازده قطعه عکس باستانی متعلق به سده‌ی بیستم بر می‌خورد.

او که حتی در دوران تحصیلش در رشته‌ی پزشکی جز کار با یک مشت نمودار برخوردی با تصاویر نداشته، با یک بایگانی کهن مواجه می‌شود و بسته‌ای از تصاویر آن‌را(که از قضا همگی کار عکاسان مشهور از جمله خود نویسنده است) با خودش می‌برد. او شیفته‌ی آن تصاویر ممنوعه می‌شود و ساعت‌ها محو تماشای عکس‌هایی مثل عکس معروف ادوارد وستون از چند فلفل یا عکس رابرت کاپا از سرباز جمهوری‌خواه اسپانیایی در لحظه‌ی مرگ می‌شود و با این کار در واقع قوانین عکس‌ستیزانه‌ی حاکم بر این آخرین نسل بازمانده‌ی بشر، سرپیچی می‌کند.

او پس از آن‌که بی‌احتیاطی می‌کند و تصاویر را به دو نفر دیگر هم نشان می‌دهد، به تدریج موقعیت شغلی و اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد. در نهایت، تلاش او برای کشف عکس‌های دیگر او را به مبارزه با هنجارها و قواعد حاکم بر فولرتون سوق می‌دهد و در نتیجه مسئولان شهر در اقدامی که از اوج عکس‌ستیزی‌شان حکایت دارد، او را با عمل جراحی از نعمت بینایی محروم می‌سازند.

دشوار است که بتوانیم چنین آینده‌ی بی‌عکسی را تصور کنیم. با گسترش سریع فناوری تلفن‌های همراهِ مجهز به دوربین عکاسی، دیگر به هیچ‌وجه نمی‌توان چنین آینده‌ای را به مخیله راه داد. ما هم‌اینک زندگی‌مان را در حضور عکس‌ها سپری می‌کنیم. جهان دکتر نورین، جهانی که عکس در آن ممنوع است، بسیار عجیب به نظر می‌آید، زیرا عکس‌ها در جامعه‌ی کنونی ما چنان کاربردهای وسیعی دارند که دشوار می‌توان تصور کرد که قدرت‌های حاکم به میل خود از آن‌ها چشم بپوشند و آن‌ها را محکوم کنند.(برگرفته از کتاب عکاسی، استیو ادواردز، ترجمه مهران مهاجر، نشر ماهی)

با توجه به کاربردهای وسیعی که این روزها از عکاسی سراغ داریم، دیگر تصور دنیای بدون عکس محال است. عکاسی، آنچه می‌خواهیم، می‌بینیم، کسی را که هستیم، کاری را که می‌کنیم، جایی را که می‌رویم، چیزی را که به یاد می‌آوریم دگرگون می‌کند...

عکاسی همه چیز را دگرگون می‌کند

برای دیدن زندگی، دیدن جهان، شاهد عینی حوادث عظیم بودن؛ برای مشاهده چهره‌ی فقرا و نشانه‌های غرور؛ برای دیدن چیزهای عجیب: ماشین‌ها، ارتش‌ها، توده‌های مردم، سایه‌ها در جنگل و سایه‌ها روی ماه؛ برای دیدن آثار بشر: نقاشی‌ها، برج‌ها و اکتشافات؛ برای دیدن چیزهایی که هزاران کیلومتر دورترند، چیزهایی که پشت دیوارها و داخل اتاق‌ها مخفی‌اند، چیزهایی که رسیدن به آن‌ها خطرناک است...؛ برای دیدن و شگفت‌زده شدن؛ برای دیدن و آگاه شدن.

برای دیدن و تجربه کردن جهان نه تنها به عکس‌ها نگاه می‌کنیم، بلکه عکس می‌گیریم و بارها این کار را می‌کنیم. (برگرفته از کتاب عکاسی همه چیز را دگرگون می‌کند، ماروین هفرمن، ترجمه الهام آقاباباگلی و معصومه آقایی)

هدف

بله! داستان دقیقا از خواندن همین بی‌شمار متون موجود شروع شد. لمس هر روزه‌ی عکس و کارکردهای بی‌شمارش در لحظه لحظه‌ی زندگی. در این میان، دوست داشتیم که شبکه‌ای شکل دهیم از دوستداران و مشتاقان یادگیری و یاددهی عکاسی. اتفاقی که نه محدود به مکان باشد و نه محدود به زمان. هرکس در هر زمانی، در هر جای ایران که هست، از آموزش‌های عکاسی استفاده کند.

سعی می‌کنیم که آموزش‌هایمان اصولی باشد، هرچند بدون شک هیچ‌کاری بی نقص نیست که در این میان دلبسته‌ایم به مخاطبان وفاداری چون شما که با دیدن و نقد سازنده‌ی آموزش‌ها، شوت‌شات را در هرچه بهتر شدنش کمک می‌کنید و رشد می‌دهید.

اگر تیم شوت‌شات با تمرکز آموزش‌های بیشمار در تهران مواجه نمی‌شد، بی‌شک به فکر راه‌اندازی چنین پروژه‌ای هم نمی‌افتاد. محدود شدن آموزش به مکان خاص یا زمان خاص، ما را بر آن داشت تا به فکر کاری این چنین بیفتیم. کاری که مزیت‌های فراوانی نسبت به آموزش حضوری دارد...

مزیت، اولویت، برتری، ترجیح، تقدم، فضیلت، منفعت :)

  • کاهش هزینه‌ی یادگیری
  • سعی بر استفاده از اساتید آکادمیک و دانشگاهی
  • محدود به مکان خاصی نیست
  • محدود به زمان خاصی نیست
  • با عضو شدن در هر دوره‌ی آموزشی، دسترسی مادام‌العمر به آن آموزش را دارید
  • پرسش و پاسخ با استاد دوره و همچنین امکان تبادل عکس و فایل در بخش سوالات و نظرات هر دوره آموزشی
  • نگاه کردن هزارباره‌ی یک درس و رجوع چندین باره به آن برای درک بهتر مفاهیم آموزشی
  • داشتن یک جزوه‌ی ویدئویی همیشگی از مطالب آموزشی مورد علاقه
  • طی کردن مسیر آموزشی در مکان دوست داشتنیِ شخصیِ خودتان
  • حذف خستگی مسیر رفت‌وآمد و کمک به ذخیره زمان و کاهش آلودگی
  • انتقال بهتر مطالب آموزشی با تلفیق عکس و فیلم و طرح در تدوین فیلم‌های آموزشی

حرف آخر

پروژه «شوت‌شات» ایجاد شده است تا علاقه‌مندان به عکس و عکاسی و در آینده همه علاقه‌مندان به هنرهای تجسمی را دور هم جمع کند و در جهت ارتقای فرهنگ بصری این جامعه‌ی بزرگ، نقشی هرچند کوچک داشته باشد. اعتقاد داریم که برای بزرگ‌ترین تغییرات هم قطعا و حتما باید اولین قدم را برداشت و اینجا اولین قدمِ این مسیر پر فراز و نشیب است.

خوشحال می‌شویم هرگونه سوال، مشکل، نقد و پیشنهاد را از طریق صفحه‌ تماس با ما در میان بگذارید.