پپل استرند در سال ۱۸۹۰ میلادی در نیویورک زاده شد. پس از ۱۹۰۷، در زمانی که در مدرسهٔ عالی علوم انسانی شاگرد لویس هاین عکاس مشهور مستند بود، عکسهایی گرفت که به تعبیر استیگلیتز «بیان مستقیم دنیای امروز» بودند.پل استرند، یکی از عکاسان برجسته قرن بیستم میلادی است. یکی از مهمترین های تاریخ عکاسی. هم عکاسی پرتره و منظره دارد و هم عکس انتزاعی. بعضی از اولین عکسهای انتزاعی تاریخ عکاسی، کار پل استرند است. استرند تصور ما از جایگاه عکاسی در دنیای مدرن را دگرگون کرد.
آموزش عکاسی جز با دیدن کارهای عکاسان بزرگ کامل نمیشود. دیدن و بررسی کارهای یکی از مهمترین و بزرگترین عکاسان تاریخ عکاسی به نام پل استرند، از اهمیت بالایی برخوردار است که در این ده دقیقه باهم مرور خواهیم کرد.
پل استرند را بزرگترین، پرکارترین و قدرتمندترین استعداد تاریخ عکاسی آمریکا می نامند. او در میانه یکی از هیجان انگیزترین و بدیع ترین دوره های تاریخ هنر متولد شد.استرند با ترکیب آنچه به عنوان هنر میدانست و عشقش به دوربین، جایگاه خود را در تاریخ عکاسی با پذیرش ایدههای مشابه نقاشان و مجسمهسازان به دست آورد، اما آن را در عکاسی و منحصربهفرد بودن آن به کار برد. بنابراین، او سبکی از عکاسی را ایجاد کرد که هم مستقیم و هم پویا بود.
پل استرند از “عکاسی مستقیم” حمایت می کرد و از پرتره های خیابانی به صحنه های شهر، فرم های ماشینی و گیاهان با وضوح، دقت و فرم هندسی متمایز خود عکاسی می کرد. از سال 1904 تا 1909 زیر نظر لوئیس هاین در مدرسه فرهنگ اخلاقی در نیویورک، جایی که او متولد شد، عکاسی کرد. هاین استرند را به آلفرد استیگلیتز معرفی کرد، که او را تشویق کرد و در سال 1915 نمایشگاهی برای او برگزار کرد و آثار او را در دو شماره پایانی Camera Work منتشر کرد. استرند که هم به عنوان عکاس و هم فیلمساز فعال بود، بسیار تأثیرگذار بوده است.
در سال 1935 او با کارگردانان گروه تئاتر به مسکو سفر کرد و در آنجا با کارگردان فیلم سرگئی آیزنشتاین ملاقات کرد. پس از بازگشت، او بر روی فیلم پاره لورنتس به نام «گاوآهن که دشت ها را شکست برای اداره اسکان مجدد» کار کرد. استرند در سال 1951 در اورژوال فرانسه ساکن شد. در آنجا توجه او به “دنیای آستان او” به زیبایی ساده باغش معطوف شد. او مجموعه ای از کتاب ها را در مورد سفرهای خود در سراسر جهان منتشر کرد. آثار استرند از این دوره متأخر نسبت به دهههای 1910 و 1920 از نظر سبک انتزاعی کمتر است.
استرند به این دیدگاه رسیده بود که هنر عکاسی باید بیشتر از تصاویر فیگوراتیو «کاذب» باشد که در موقعیتهای ایدهآلی تنظیم شدهاند. این عمل که به عنوان تصویرگرایی شناخته می شود، توسط مدرنیست ها مورد توهین قرار گرفت. او متوجه شد که دوربین دارای امتیازی نسبت به دیگر هنرهای پلاستیکی است، زیرا میتواند لحظهای در زمان و مکان را به گونهای ثابت کند که تکرار آن با دست یا در زمان واقعی غیرممکن است. عکاسی مستقیم او در آن زمان بینقصترین مسیر را برای یک تجربه عکاسی خالصتر و عمیقتر ارائه کرد.
استرند با الهام گرفتن از نقاشیهای فرمالیستی یا کوبیستی سزان، براک و پیکاسو، بر این ایده متمرکز شد که تصویر عکاسی را میتوان از نظر ترکیب بندی نیز تجزیه کرد. عکاسی مستقیم از دوربینهایی با فرمت بزرگ برای ایجاد کنتراست بالا (بیش از سایه)، تصاویر مسطح (یا دو بعدی)، نیمه انتزاعی و/یا تکرارهای هندسی استفاده میکرد. این تصاویر برای تأثیر کامل خود به اندازه و زمینه وابسته بودند و بنابراین اغلب در نظر گرفته شده بودند که بر روی دیوارهای سفید مقدس گالری های عکاسی اختصاص داده شده آویزان شوند.
برخلاف دیگران در حلقه هنری او که کاملاً روی دکترین “هنر برای هنر” سرمایه گذاری کرده بودند، جهان بینی استرند با این ایده سازگار بود که هنر باید بتواند تماشاگر را از نظر معنوی و اجتماعی درگیر کند. بنابراین، او با این ایده موافق بود که هنر عالی می تواند (در واقع باید) انتزاع و رئالیسم را به طور همزمان در خود جای دهد. یعنی – در همان عکس یا همان فیلم مستند.
در سال 1917 پل استرند گفت که اگر کسی بخواهد از عکاسی صادقانه استفاده کند، باید “احترام واقعی برای چیزی که در مقابلش قرار دارد” داشته باشد، که او آن را “از طریق طیفی از ارزشهای اهنگی تقریبا بینهایت که فراتر از مهارت دست انسان است بیان میکند.” ” نیمه آخر بیانیه مربوط به زیبایی شناسی عکاسی است، نیمه اول با اخلاق عکاسی. «احترام واقعی به چیزی که در مقابلش است» به این معناست که موضوع صرفاً مناسبت نیست، بلکه دلیل تصویر است.
این اعتقاد سختگیرانه (به جای موقعیت های فنی و زیبایی شناختی) شاید سنگ بنای واقعی اعتقاد به عکاسی مستقیم بود. این پیشنهادی بود که کم و بیش مورد قبول اکثر عکاسان پیشرفته، به ویژه در ایالات متحده، بین دو جنگ جهانی بود. حداقل در تئوری پذیرفته شده است. تمرین موضوع دیگری بود. عکاسان بالاخره عکاس شده بودند زیرا از هیجان مرموز و اغلب غیر منطقی تصویرسازی لذت می بردند.
جالب است که خود استرند با توجه به بلوغ خود به شدت با نظریه خود مطابقت داشت. کارهای او قبل از سال 1920 نشان دهنده یک خمیدگی بسیار انتزاعی و لذت آشکار در ماجراجویی های گرافیکی است. با گذشت سالها تصاویر او به تدریج طبیعی تر و آرام تر شدند.
یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین بخشهای آثار قهرمانانه استرند، مجموعه مطالعات طبیعت نزدیک است که او در اوایل دهه بیست شروع کرد. این تصاویر صرفاً توصیف اشکال خاص گیاه شناسی یا زمین شناسی نیستند. آنها، در عوض، مناظر مینیاتوری هستند، با همان دقت سازماندهی شده و با همان حساسیت به نور و فضا توصیف شده اند که استرند چشم اندازهای بزرگی به آن می بخشید. هنگامی که قاره بزرگ وحشی در نهایت فتح شد، استرند ریتم های بیابان را در جهان خرد دوباره کشف کرد.
(بخشی از برنامه مجله فرهنگی و هنری تماشا.)