محمدرضا میرزایی متولد ۱۳۶۴ عکاس ایرانی است. او دانشآموخته رشته گرافیک در هنرستان صدا و سیما و دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته هنرهای زیبا از دانشگاه پنسیلوانیا است. عکسهای میرزایی در نمایشگاههای متعددی در جهان به نمایش درآمدهاند و مورد استقبال منتقدین و عکاسان مختلف همچون مایکل کنا، میترا تبریزیان، کارلوس باسوالدو و مهران مهاجر قرار گرفتهاند.
از آثار میرزایی تاکنون دو کتاب با عنوان «چیزی که ندارم» توسط انتشارات ادیتزونی دل برادیپو در ایتالیا و «اینک خورشید میدمد» توسط انتشارات دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا منتشر شده است. او در سال ۲۰۱۱ به همراه عکاسان مشهوری مانند مارتین پار، رابرت ادمز و دایدو موریاما یکی از داوران جایزه فوتوبوک اواردز در شهر کاسل آلمان بود.
سبک عکاسی او را به واسطهی رویکرد فرمی آثارش شاید بتوان اینگونه توصیف کرد: تصاویر او اغلب سردند؛ نه تنها به این معنا که رنگ غالب این آثار سرد است و نور فلش گهگاه بر این سردی میافزاید بلکه رویآورندگی بیحواس و بیمیل این عکسها به جهان نیز شاهدی دیگر بر این ادعاست.
البته این بیحواسی نوعی تظاهر به بیحواسی است؛ به این معنا که تصاویر او به مدد ترکیببندیهای آشفته، مغشوش و به طور کلی رویکردی (نا)زیباشناختی قصد دارند به ما بقبولاناند که بیتوجه، آنی و اتفاقیاند؛ این تظاهر به عکسهای او کیفیتی خام و صادقانه میبخشد و از این منظر حضور مولف را انکار میکند. به بیانی دیگر این تظاهر به «اتفاقی بودن» تمهید فرمی آثار اوست که از پسِ تجربهورزی و کارآزمودگی میآید، و از او یک مولف میسازد.
این شیوه از عکاسی، یعنی شیوهی مستقیم و آنی ثبت تصاویر(snapshot)، در آغاز، یعنی تقریباً از زمان ورود دوربین کداک به بازار، به عکسهایی اطلاق میشد که آماتورها از آن برای ثبت اتقاقات سادهی خانوادگی بهره میبردند. عکسهای آنی/ سردستی (snapshot) اغلب به واسطهی اخم کردن یا پلک زدن سوژه، محو شدن در اثر چرخش سر یا قرار گرفتن اتفاقی انگشت شست در مقابل لنز خراب میشدند.
[این شکل از عکاسی]، با تاکید بر سادگی بصری و پیوندهای عاطفی بنیادین بین عکاس و سوژه، شیوهای از تولید تصویر بود که ساخته میشد تا دقیقاً بدون ساخت و خودانگیخته به نظر برسد (زرومسکیز؛ ۶). اما به تدریج عکاسان حرفهای از این شیوه بهره بردند و زیباشناسی عکاسی آنی شکلهای متفاوتی به خود گرفت(ژیل مورا؛ ۱۳۴). دستمایهی زیباشناسی آنیت اصولاً چیزهای پیشپاافتادهی روزمره است.
در این شکل از عکاسی با گونهای پیشامد زیباشناختی مواجهیم، با تصاویری که به نظر اتفاقی و فوریاند و هدف آنها شکل دادن به زندگی نیست بلکه فهمیدن آن است: نمایش بیآلایش و خالصانهی زندگی. به گفتهی لیزت مادل، «معصومیت جوهرهی عکاسی آنی است» (ژیل مورا؛ ۱۳۴). البته این گرایش را در عکاسان متفاوتی میتوان یافت: ازگری وینوگراند و رابرت فرانک گرفته تا داین آربس، نن گلدین، مارتین پار، ویلیام اگلستون. زیباشناسی عکسهای آنی به طور ویژه در آثار رابرت فرانک و بعدتر داین آربس ظاهر شد.
این عکاسان نه تنها رابطهی عینی صحنه و تصویر را حفظ کردند بلکه به واسطهی به کار بردن اشتباهات معمول عکاسی آماتوری، ذهنیت خود را نیز بر آثارشان افزودند: فرانک با نوردهی کم، گریندار کردن، معوج کردن خطوط افقی، و آربس با قرار دادن فلاش مستقیم بر دوربین خود و روشن کردن سوژههایش به شیوهای که آسیبپذیری آنها را به نمایش بگذارد (وارن؛ ۱۲۴۶)
(منبع ویدئو استودیو شباهنگ است)