یادداشت والتر بنیامین دربارۀ رسالۀ ژیزل فروندژیزل فروند در این جستار نشان می دهد که رشد عکاسی برآمده از گسترش بورژوازی است؛ نوشتار او می تواند این پیوند متقابل با تاریخ پرتره را به نحو موفقی تبیین کند. نویسنده از تکنیک بسیار رایج پرتره در رژیم قدیم و مینیاتور گران قیمت روی عاج می آغازد و فرایندهای مختلفی را شرح می دهد که از حدود سال ۱۷۸۰، یعنی شصت سال پیش از اختراع عکاسی، در راستای شتاب بخشی به فرایند ساخت، کاهش قیمت و متعاقبا افزایش تقاضا برای پرتره طی شده است. هنگامی که فیزیونوترس را به عنوان حلقۀ واسط میان پرتره در مینیاتور و ثبت عکس توصیف می کند، به شیوه ای مثال زدنی نشان می دهد که چگونه یافته های تکنیکی با نقطه نظر اجتماعی به وضوح هم پوشانی دارد. نویسنده سپس شرح می دهد که چگونه تکامل فنی با نرم های از لحاظ اجتماعی سازگار خود در عکاسی و با دسترس پذیر ساختن پرتره نزد اقشار وسیع بورژوازی به هم می رسند. او نشان می دهد که چگونه در میان نقاشان، مینیاتوریست ها نخستین قربانیان عکاسی بودند. سرانجام، این تقابل تئوریک میان نقاشی و عکاسی در حدود اواسط قرن را به دقت بازگو می کند. پرسش «آیا عکاسی یک هنر است»، موضوع مباحثۀ پرشور آن زمان میان مردانی چون لامارتین، دولاکروا و بودلر بود. بااین حال، پرسش تمهیدی آن مطرح نمی شد: آیا اختراع عکاسی خصلت کلی هنر را دگرگون نساخت؟ مولف عنصر اساسی را به خوبی دیده است. او توجه دارد که شمار فراوان عکاسان نخستین که هی چگونه جاه طلبی در این حرفه نداشتند و تنها در حلقۀ تنگی از دوستانشان پرده از آثارشان برمی داشتند، در چه سطح هنری قرار می گیرند. «دقیقا همان کسانی عکاسی را به یک فعالیت تجاری بدل ساختند که آرزوی در شمار هنر آمدنش را می پروراندند.» به عبارت دیگر، عکاسی همان زمان که ادعای هنر دارد، خود را به مثابۀ کالا عرضه می کند. این امر با تأثیری که عکاسی همچون فرایند بازتولید بر خود هنر می گذارد، مطابقت دارد؛ آن را از حامیان خصوصی اش جدا می سازد و روانۀ بازار سهامی و تقاضاهایش می کند.