فرهنگ اوهام

فرهنگ اوهام
فرهنگ اوهام نویسنده: ناصر فکوهی با پیشگفتاری از: سودابه فضائلی ناشر: کتابکده کسری نوبت چاپ: اول، 1398 فرهنگ اوهام، متنی است از جنس «نوشتار خودکار» به تعبیر سورئالیست‌های ابتدای قرن بیستم؛ تلاش برای رها کردن خود و نوشتارِ خویش از قید و بندهای بی‌شماری که «موقعیت»، «زمانه» و هرآنچه می‌توان به آن نام «آگاهی هژمونیک» […]
  1. نویسنده : ناصر فکوهی
  2. نوبت چاپ :
  3. ناشر:
  4. تعداد صفحات

فرهنگ اوهام

نویسنده: ناصر فکوهی

با پیشگفتاری از: سودابه فضائلی

ناشر: کتابکده کسری

نوبت چاپ: اول، 1398

فرهنگ اوهام، متنی است از جنس «نوشتار خودکار» به تعبیر سورئالیست‌های ابتدای قرن بیستم؛ تلاش برای رها کردن خود و نوشتارِ خویش از قید و بندهای بی‌شماری که «موقعیت»، «زمانه» و هرآنچه می‌توان به آن نام «آگاهی هژمونیک» داد. شکی نیست که این تلاش نمی‌توانست و نمی‌تواند جز در سه لایه گوناگون پیش رود. نخست نویسنده، در رابطه‌ای که سعی می‌کند، میان نوشتار و ناخودآگاهش به وجود بیاورد. سپس خواننده، اگر خواسته باشد با متن رابطه‌ای برقرار کند، در تعبیر و تفسیری که ممکن است از آن پیدا کند و در نهایت، خود «متن» که یک بار که «آزاد» شد، زندگی خود را در گمنامی کمتر یا بیشتر، در پرتوی دیدگان یا پنهان از همه دیدگان ادامه خواهد داد. تجربه نوشتاری در این متن‌ها، رابطه‌ای که تعمداً به صورت ژرف و نامحسوس میان آن‌ها با عکس‌های ویون مایر ایجاد شده، رابطه عکس‌ها با یکدیگر و با خواننده کتاب، همگی می‌توانند سازوکارهایی کیمیایی باشند که به این تجربه معنایی بدهد. زندگی، سرشار از زیبایی‌ها و زشتی‌هاست. ذهن ما آکنده از خاطرات و فراموشی‌ها. هر شی و پدیده‌ای می‌تواند همچون یک انسان، سرگذشت و سرنوشتی داشته باشد. هرکدام از آن‌ها می‌تواند، سرآغاز داستانی بی‌پایان باشد و یا نقطه‌ی پایانی بر داستانی بلند که پشت سرگذاشته‌ایم و یا در انتظار سرانجامش هستیم. فرهنگ اوهام، پهنه‌ای واژگان است که هر ککدام هزاران روایت درون خود دارند و هر انسانی شاید بتواند به هزاران شکل متفاوت، راوی این روایت‌ها شود و آنچه در اینجا می‌آید، تنها یکی از شکل‌ها است. نه بی‌شک بهترینشان. نه لزوماً بدترینشان. نوشتاری برای آغاز یا پایان دادن به یک اندیشه. یا برای گذار بی‌اعتنای هر اندیشه‌ای از کنارش. شکل و محتوا در این نوشته‌ها، در هم آمیزشی ناخواسته داشته‌اند، مرزها را میان خود برداشته‌اند، همانگونه که مرزهای زمان و مکان و معنا کنار رفته‌اند؛ زیرا حقیقت، نه به مثابه گمشده‌ای آزمانی، بلکه به منزله‌ی جریانی از زندگی در آن‌ها به بیان درآمده است.

عضو
پیام از
guest
0 نظر
Inline Feedbacks
نمایش همه نظرات