جف وال عکاسی که در دهههای ۱۹۸۰و ۱۹۹۰ تأثیر بسزایی در اندیشهی عکاسانه معاصر گذاشت در سال ۱۹۴۶ در بریتیش کلمبیای ونکوور در کشور کانادا زاده شد. جف تحصیلاتش را تا سال ۱۹۷۰ در دانشگاه بریتیش کلمبیا ادامه داد و سپس در رشته تاریخ هنر فارغ التحصیل شد. آموزش عکاسی ما صرفاً به بخش دورههای آموزشی سایت ختم نمیشه و شما میتونید در بخش بلاگ شوت شات هم کلی ویدئو و صوت مفید ببینید که هرکدوم از اینا نقش خیلی مهمی دارن تو روند یادگیری عکاسی شما. پس بریم و امروز با یه عکاس صاحب سبک آشنا بشیم. جف وال یک داستانسرا ست. او داستانهایی دربارهی مردمان عصر ما میگوید که شهری و یا غیرشهریاند و تصاویری از زندگی روزمره یا غیرمعقول آنها پیش مینهد. در عمل آنچه وال در آثارش سعی در بسط آن دارد، ملغمهای از ساختار تاریخی تجربه و اجتماع روز است. مردمانی که وال به تصویر میکشد گاه در جایگاه یک بازیگرند و گاه تنها یک مدل و در مقام یک فیگور. جف وال، در نوجوانی نقاشی میکرد.
جف وال یک عکاس برجسته معاصر کانادایی است که کارش با ایده هایی در مورد ماهیت تصاویر، بازنمایی و حافظه مرتبط است. عکسهای او در مقیاس بزرگ، زبان بصری تبلیغات را در استفاده از شفافیتهای دارای نور پسزمینه و مقیاس بزرگ به کار میگیرند. موضوعات بازسازی «سینماتوگرافیک» لحظات روزمره، داستان و تاریخ هنر است که او از آن به عنوان «نزدیک مستند» یاد میکند او در 29 سپتامبر 1946 در ونکوور کانادا به دنیا آمد و مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه بریتیش کلمبیا در سال 1970 دریافت کرد. در دهه بعد عمدتاً با تمرکز بر دانشگاه، نزد مورخ مشهور بریتانیایی تی.جی. کلارک در موسسه هنر کورتولد در لندن.
وال که تا دهه 1980 هنرمند مفهومی و مورخ هنر بود، شروع به خلق عکس هایی با سبک هنرمندانی از جمله هوکوسای و ادوارد مانه و همچنین رمان هایی مانند مرد نامرئی کرد. در سال 2012، چاپی از تصویر او Dead Troops Talk (1993) رکوردهای حراج کریستی را شکست و سومین عکس گران قیمت فروخته شده در آن زمان شد. امروزه آثار او در مجموعههای گالری تیت در لندن، موسسه هنر شیکاگو، موزه همر در لس آنجلس و موزه Kunstmuseum بازل و غیره نگهداری میشوند. وال در حال حاضر در زادگاهش ونکوور کانادا زندگی و کار میکند.
جف وال که هم به عنوان یک هنرمند و هم به عنوان مورخ هنر شناخته میشود، یک عکاس و نویسنده کانادایی است که آثارش به طور همزمان برخی از مفروضات غالب در مورد هنر و هنرسازی را به نمایش گذاشته و به چالش میکشد. از اواخر دهه 1970، وال عکسهایی در مقیاس بزرگ خلق کرد که تصاویر، موضوع، ساخت و نمایش روشهای تبلیغات فرهنگ پاپ و سینما و شاهکارهای مشهور تاریخ هنر را به یاد میآورد. عکاسی اولیه او با بررسی عناصر مفروض و مورد نیاز هنرهای زیبا و وام گرفتن جزئیات روایی و بصری از خارج از ژانرهای تثبیت شده دنیای هنر، مضامینی را با هنر مفهومی و همچنین جنبههایی از هنر تخصیص دهه 1970 و 1980 به اشتراک میگذارد. وال در عکسهای خود به اندازه دیوار و با نور روشن، مفاهیم متضاد را در همان تصویر ترکیب میکند و بینندگان را با پرسشهایی درباره ساختگی و اصالت، خودانگیختگی و فرآیند هنری مواجه میکند. بسیاری از موضوعات او مربوط به لحظاتی است که وال در زندگی خود شاهد، خوانده یا شنیده است. اما، به جای اینکه دقیقاً آن لحظات را تکرار کند، وال این صحنه ها را به دلخواه خود بازسازی میکند، عناصر بصری و فیزیکی را هر طور که میخواهد تغییر میدهد و صحنهها را به عنوان لحظات فریز شده در میانه یک رویداد به تصویر میکشد و از این نظر هنر او از عکاسی مستند متمایز میشود. جف وال از طریق عکاسی خود تلاش میکند تا به هنر دقیق هنرهای زیبا اجازه دهد تا به تصاویر روزمره وارد شوند، در حالی که تمام خواستههای بصری و روایی خود را ارضا میکند و بینندگان را نیز دعوت میکند تا به خواستههای خود بپردازند.
وال با دقت صحنههایی را که عکس میگیرد، طراحی میکند تا به جلوههای بصری مورد نظر خود دست یابد. از قضا، تصاویر نهایی اغلب به نظر میرسد که لحظاتی میان اکشن، خودانگیخته و صریح هستند. اگرچه یک عکس به طور سنتی یک لحظه از زمان را ثبت میکند، عکسهای وال همچنین اوج فرآیندی زمانبر و پرزحمت را برای تولید یک دید هنری که عمداً خود فرآیند خلاقیت را پنهان میکند، ثبت کرده است. در اولین عکسهای جف وال در اواخر دهه 1970 و 1980، اشارات واضحی به برخی از معروفترین نقاشیهای تاریخ هنر از زمان رنسانس به بعد شده است. وال اعتراف می کند که با دیدی به سمت غولهای نقاشی مدرن اولیه، مانند دلاکروا و مانه، “در تلاش بود تا ایده تولید آگاهانه تاریخی و نظری را ادامه دهد.” در آن زمان، بسیاری از هنرمندان معاصر عظمت فرضی نقاشی هنرهای زیبا را در مواد، سبک و موضوع رد میکردند.
وال به طور کاملاً منحصربهفردی از آیتمها و صحنههای مدرن برای ترکیب عکسهایش استفاده میکند، اما این عناصر ترکیبی را به گونهای طراحی میکند که به وضوح به نشانههای پیشین اشاره میکند و احترامی به تاریخ هنر و علاقههای هنری معاصر در یک فضا نشان میدهد. وال به جای تأکید بر صمیمیتهایی که عکسها میتوانند از طریق اندازههای کوچک و تواناییهایشان برای ثبت خاطرات شخصی و دوستداشتنی داشته باشند، این صمیمیت را با بزرگکردن عکسهای خود و نمایش آنها در جعبههای نور به چالش میکشد. مقیاس شگفتانگیز عکسها، همراه با روشنایی شدید تصاویر، توجه بیننده را به همان شیوهای که تابلوهای تبلیغاتی بزرگ و روشن در زندگی مدرن انجام میدهند، از ایستگاههای اتوبوس گرفته تا بیلبوردها، جلب میکند. شدت بصری این عکسها میتواند طیف متنوعی از پاسخها را از سوی مخاطبانشان برانگیزد، زیرا بینندگان به زندگی خصوصی و فضاهای افراد در عکسها یا محیطهایی که از جنگزده تا بتهای افسانهای را شامل میشوند، رانده میشوند.
وال پیشگامی نوآور در تغییر شکل عکاسی مفهومی و زیر سوال بردن ماهیت یک «حقیقت» عکاسی است. به گفته شینا واگستاف از موزه هنر متروپولیتن، “او تلاش کرد تا ژانر عکاسی را به مناطقی تبدیل کند که کاملاً رد یا نادیده گرفته شده بود.” علاوه بر این، او ادعا میکند که “در سطح جهانی، او واقعاً بر نحوه دید مردم از دریچه جهان تأثیر گذاشته است.” آثار او بر نسلهای بعدی هنرمندان، مانند گروه دوسلدورف، که شامل عکاسان توماس استروث، توماس راف، کاندیدا هوفر و آندریاس گورسکی میشود، تأثیر گذاشته است. گورسکی گفت که وال «الگوی عالی برای من بود». آثار وال این امکان را برای عکاسی فراهم کرده است تا از محدودیتهای سنتی خود خارج شود، هم در حوزه هنرهای زیبا و هم در نقش آن در به تصویر کشیدن زندگی واقعی در حین آشکار شدن.
وال همچنین یک نظریه پرداز و معلم بسیار معتبر هنر است که در مورد هنر و هنرمندان معاصر می نویسد و سخنرانی می کند. مقاله او «نشانههای بیتفاوتی: جنبههای عکاسی در یا به عنوان هنر مفهومی» (1995) هنوز به عنوان یکی از مهمترین مقالهها در مورد توسعه هنر مبتنی بر مفهوم امروز به دلیل بحث مداوم اما واضح در مورد نظریهها در نظر گرفته میشود. بسیاری از نوشته های او را می توان در کتاب او، جف وال: منتخب مقالات و مصاحبه ها یافت.